پيام
+
براي رفتن آماده شويم...
غزل صداقت
91/6/7
*او خواهد آمد....*
مؤمني براى اقامه ي نماز به مسجدى رفت . نمازگزاران همه او را شناختند؛
*او خواهد آمد....*
پس از او خواستند که پس از نماز بر منبر رود و پند گويد.
پذيرفت .
*او خواهد آمد....*
نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود. مرد خداترس برخاست و بر پله ي نخست منبر نشست .
*او خواهد آمد....*
بسم الله گفت و خدا و رسول و اوليايش را ستود.
*او خواهد آمد....*
آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم !هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زيست و نخواهد مُرد، برخيزد! کسى برنخاست .
*او خواهد آمد....*
گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده ي مرگ کرده است، برخيزد! باز کسى برنخاست.
*او خواهد آمد....*
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمينان نداريد؛ امّا براى رفتن نيز آماده نيستيد!
*او خواهد آمد....*
* يا اباصالح المهدي... توشه ي ما براي قيامت محبت توست... و به آن دلگرميم. اين محبت را از ما نگير.*
واعظ خويش
عالي بود التماس دعا
منتظر دلبر
يا اباصالح المهدي... توشه ي ما براي قيامت محبت توست... و به آن دلگرميم. اين محبت را از ما نگير.
*او خواهد آمد....*
جناب واعظ تشكر ميكنم بابت اظهار لطف شما/منتظر دلبر ممنون از شما به خاطر تكرار دعاــــ:(آمين